ممنون که بودید

ساخت وبلاگ

باز گردد عاقبت این در(؟) بلی رو نماید یار سیمین بر؟ بلی ساقی ما یاد این مستان کند؟ بار دیگر با می و ساغر؟ بلی نوبهار حسن آید سوی باغ؟ بشکفد آن شاخه‌های تر؟ بلی طاق‌های سبز چون بندد چمن جفت گردد ورد و نیلوفر؟ بلی دامن پرخاک و خاشاک زمین پر شود از مشک و از عنبر؟ بلی آن بر سیمین و این روی چو زر اندرآمیزند سیم و زر؟ بلی این سر مخمور اندیشه پرست مست گردد زان می احمر؟ بلی این دو چشم اشکبار نوحه گر روشنی یابد از آن منظر؟ بلی . ممنون که بودید...
ما را در سایت ممنون که بودید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasedaksepid بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1402 ساعت: 2:47

نگرانم نباش ماه!

من هم یک روز رها و آزاد میشم از این زندان...

اونروز اول میام به ملاقات تو.

نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۸ساعت 0:29 توسط قاصدک سپید| |

ممنون که بودید...
ما را در سایت ممنون که بودید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasedaksepid بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 13:27

" دوست داشتنت وظیفه ام که نبود، فریضه ام بودبه جا آوردمش، تا پای جان؛ در هر مکان و در هر دقیقه ای.دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بودبدان مشرف شدم بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی.دوست داشتنت نماز که نبود اما گزاردمش،شبانروزی هزار رکعت به وقت صبح و ظهر و شام.دوست داشتنت زکات که نداشت اما پرداختمش به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس.دوست داشتنت دینی بود که مخفیانه به آن ایمان آوردم،دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت... "✍️#عرفان_نظرآهاری@erfannazarahari ممنون که بودید...
ما را در سایت ممنون که بودید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasedaksepid بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 13:27